-
محبوب من
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 16:19
محبوب رویاهای من شاپرک ترانه هام از راه دور با دل خون بهت میگم گلم سلام من رو به خاطر میاری؟مزاحم همیشگی اون که با عشق تو رسید به اوج یک دیوونگی همراه این نامه برات کلی دعا فرستادم یه شاخه گل چند آرزو به دست تو هدیه دادم بگو ببینم این روزا وقتت چه جوری میگذره با کی میری با کی میای من که نیستم خوش میگذره؟ حلقه ی...
-
بیا و با من باش
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 16:17
تو را من دوست میدارم همان قدری که رویا را تو را میخواهمت زیبا به قدری که خدایم را به یاد تو گذشتم از همه دیروز و فرداها بیا برگرد با من باش تو را جان شقایق ها منم لیلیِ شبگردِ پریشان نگاه تو بیا لطفی کن و گاهی برای دل مجنون شو خدا میداند و نرگس که من دلواپست بودم تمام طول سالم را به راهت منتظر بودم ندیدی که همه شبها...
-
آرزو
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 13:04
نمیدونم به کی بگم حرفای توی دلمو با کی آخه قسمت کنم رویای نیمه شبمو کی میتونه تو غصه ها تا قصه ها باهام بیاد کی میتونه تو جاده ی سیاهی ها همرام بیاد کی میتونه شب تا سحر برام لالایی بخونه تا آخر دنیای من عاشق باشه یار بمونه فکر میکنین پیدا بشه اون که فقط مال منه شادیش غمش خوب و بدش تموم حرفاش با منه یعنی میشه یکی بیاد...
-
خدا کمک کن...
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 10:52
خدا جونم دوسش دارم بهم بگو چیکار کنم خدا جلو درو ببین؟داره میره تا دق کنم خدا امیدم به توء کاری بکن تا که نره توی دلش بنداز یکی اینجا نگاهش به دره خدا فقط کار توء برگشتن رویای من تو تنها حس مشترک بین منو دنیای من ای وای قدم هاشو ببین دارن به تندی رد میشن هر لحظه از چشمای من دارن به سرعت دور میشن یالا خدا کاری بکن قلبم...
-
چرا دیدمش...
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 11:00
خدا چرا دیدم اونو,اون که نگاش رو من نبود دل رو چرا دادم به اون آخه دلش با من نبود از لحظه ای که دیدمش دنیام یه رنگ تازه شد تو دفتر روزای من اومد یه برگ تازه شد من که برای دیدنش دل رو به دریا میزدم میترسیدم اما شبا به جاده ها تن میزدم اما خدا چرا ندید اشکای نیمه شبمو میون یادگاریاش هق هق و جون دادنمو اون روز توی...
-
یه نامه ی کوچولو
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 11:24
میگم سلام زیبای من میخوام بهت نامه بدم بین خطوط دفترم به عشقت اندازه بدم میگم بیا کنارمو تا آخرش پیشم بمون آره بیا تا من بهت یه دنیا افسانه بدم گل منی بیا با من به شهر رویاها بریم میخوام که با نگام بهت عشق بی اندازه بدم گلدون دوست داشتنیمو که همیشه رو طاقچه بود هدیه ی روز عاشقی به دست پرمهرت بدم تو آخرین بیت غزل...
-
سال نو مبارک
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1390 11:55
عزیز دلم... زمستان که بود, خیلی سرد بودی... راحت بگویم؟؟؟ یخ کرده بودی. اما میدانم بهار که بیاید یخ های دلت آب میشوند... دوباره عاشقم میشوی... سال نو مبارک...
-
قصه یا...غصه؟؟؟
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1390 13:22
یادمه اول قصه پشت یک نیمکت شروع شد دست سردم توی دستش با به (ها) کردن شروع شد اون میگفت که دیدن من یه خوشی یه رنگ تازه س که همه خوبی دنیا توی چشم من خلاصه س وقت دیدنش خدایا هم دل,هم صدام میلرزید به دور از چشم سیاهش چشام از دوریش میترسید وقتی که نگاش میکردم شادی تو رگام می جوشید تپشای تند قلبم توی سینم می خروشید ای خدا...
-
تولد
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 10:41
تولدت مبارک عزیز دل خسته با بودنت جای غم شادی به دل نشسته تولدت مبارک عشق همیشه ی من الهی باشه سایه ات همیشه رو سر من امشب یه آرزو کن برای این عشق پاک که این احساس زیبا هرگز نره زیر خاک خودم برای امشب شمع تولد میشم برای شادی تو تا خود صبح آب میشم... عزیز دلم,کاش میتونستم تمام دنیا رو به پات بریزم,اما مهربونم به دنیای...
-
این جا...
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 14:55
این جا بدون من عجیب دیدنی ست این جا بدون من پر از شنیدنی ست این جا برای من هیچ چیز تازه نیست حرف دلم دگر به جز گلایه نیست این جا بدون تو هوا پر از مه است همه ترانه ها به شکل مرثیه ست این جا تمام من مملو ز تو شده ست حتی نگاه من انگار تو شده ست این جا بهار من بی تو خزان شده ست تمام رنگها ببین!دیگر تمام شده ست این جا...
-
تموم شد
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 20:04
وقتی که داشتی میرفتی از پیش من از تو دنیام به تو گفتم نرو عشقم تو بمون گرمی دستام به تو گفتم که میخوامت تو شدی کوک نفسهام نباید تنهام بذاری به خدا که تویی رویام ولی تو گذاشتی رفتی رفتی با یار جدیدت اون شدش تموم دنیات اون شدش عشق جدیدت رفتم از دنیای سردت و شدم باهات غریبه برو از خونه ی چشمام برو دیگه برو دیره یه زمان...
-
عشق تازه
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 00:05
به دلم سپرده بودم عاشق هیچکی نشه از همه بترسه و دلداده ی هیچکی نشه گفته بودم واسه اون هیچکسی خوب نیست از همه دل بکنه دلواپس هیچکی نشه خب اونم گوش کرده بود به حرفا و نصیحتام تنها و دور از همه کنج خونه نشسته بود به کسی جواب نمیداد هیچکسی رو دوست نداشت هرجایی هم که میرفت بی همزبون نشسته بود اما دور از چشم من اون با خداش...
-
تقدیم به او که فرشته ی نجاتم شد
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 14:45
تو رو میخوام و فقط تو من دیگه هیچی نمیخوام تو برای من یه دنیا من فقط دنیام و میخوام تو همه آرزوی من تو همه رویای شبهام تو تموم شادی من به خدا جز تو نمیخوام آخه هستی توی قلبم و هنوز تویی نفسهام تورو بازم من آوردم توی مضمون غزلهام وقتی که تو باشی پیشم من برات دیوونه میشم تورو میذارم رو چشمام واسه تو آواره میشم واسه ی...
-
می خوای بری؟؟؟
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 11:58
میخوای بری؟خداحافظ؛خداحافظ گل نازم برو تموم دنیامو به چشمای تو میبازم تو که از روز اول هم نمیخواستی با من باشی نمیخواستی که تو قلبم رفیق و همدمم باشی تو میخواستی با هم باشیم ولی یک مدت کوتاه برای اون زمانی که تو بودی پر از اشک و آه همون وقتای تنهاییت که اون با کسی دیگه بود تن داغش تو آغوش یکی به غیر تو می بود حالا...
-
به تو گفتم
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 17:11
به تو گفتم که اگه نباشی پیشم دنیا رو بهم میریزم به تو گفتم که همه زندگیمو به پای عشق تو میریزم به تو گفتم که همه شادیا و قصه های توی رویا من تموم حس و قلبو روحمو به وجود تو میریزم اگه تو بری و دیگه یه سراغی از من و دلم نگیری همه ی دردا و غصه های دنیا رو تو دل خستم میریزم من میخواستم که همیشه توی قلب تو بمونم که تو...
-
تو که رفتی
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 16:57
تو که رفتی تموم زندگیم آتیش گرفت پژمرد تو که رفتی این قلبم توی سینم آروم؛مرد تو اون روز جداییمون که تو دستامو گم کردی نفهمیدم یهو چی شد که احساسم رو له کرذی نمیدونم چی شد اون روز که رفتارت با من بد شد که قلب مهربون تو به یکباره ازم رد شد شاید فک کردی با رفتن یه عشق تازه پیدا شه یه عشقی که برای تو به قدر معجزه باشه تو...
-
خودکشی...
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 13:40
اگه یک روز تو نباشی کاری با دنیا ندارم من تموم رویاهامو توی صندوقچه میذارم میرم و یه تیغ کوچیک از رو طاقچه بر میدارم اونو خیلی خیلی آروم روی رگهام میگذارم میکشم تیغ و رو رگهام تو میای جلوی چشمام چشامو میبندمو باز تیغ و میکشم رو رگهام خون که فواره زد از رگ از یه زندونی فرار کرد خون چکیدش روی عکسات اونا رو رنگ شراب کرد...
-
میره...
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 20:33
داره از دست تو میره اون که رویاشو بهت داد اون که 7تا آسمون رو کل دنیاشو بهت داد اونی که برای چشمات همه رنگا رو بهم ریخت اون که احساس دلش رو تو نگاه سرد تو ریخت اونی که واسه تو کم بود اما عاشق صدات بود همه دنیای کوچیکش دیدن چشم سیات بود حالا دیگه داره میره,میره از دنیای سنگیت تو میمونی تک و تنها,تو میمونی با دورنگیت...
-
هدیه
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 14:12
گل سرخ و سفید و یاس برایت هدیه آوردم برایت یک بغل عشق و کمی هم بوسه آورد م نگاهت را گرفتی و بسی هم دور گردیدی کمی ناقابل است اما به جان و دل من آوردم برایت یک سبد الماس شعر و شور آوردم تو هم دیدی؛ولی رفتی و من تکرار آوردم نوشتم نامه ای پر مهر و طولانی درون مخملی از برگ یاس و یاد آوردم برایت قاب عکسی از پر پروانه ای...
-
دلتنگی...
شنبه 24 دیماه سال 1390 15:39
امشب باز دلم گرفته بی تو امشب باز چشام بیخوابه بی تو نمیدونم کجای روزگاری کجای این نگاه بی قراری کجا باید به دنبالت بگردم کجای این شبو تنها بگردم تو که میگفتی با من زنده هستی برای چشم من دیوونه هستی تو میگفتی که توی کل دنیا منو تو با همیم تنهای تنها حالا میگی که من واست زیادم؟ میگی باید تورو ببرم از یادم؟ گلم اینا...
-
نامه
جمعه 23 دیماه سال 1390 15:30
میخوام بهت نامه بدم از حرفای دلم بگم از همه ی روز و شبام از غم و شادیام بگم بهت بگم بدون تو چه روزایی که شب شدن تموم آرزوهامون یکی یکی هدر شدن خاطره هامون تک به تک از جلو چشمام رد میشد ثانیه هام بدون تو تاریک و تاریکتر میشد دلم واسه رسیدنت از تو سینه پر میکشید نگام برای دیدنت به همه جا سر میکشید اما حالا نمیدونم کجای...
-
مبارکه...
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 14:10
شنیدم عاشق شدی مبارکت باشه دیدم مستش شدی مبارکت باشه میگن خیلی حواست هست نگاهش روی تو باشه میگن گفتی که تو رویات باید اون اولین باشه خودم دیدم که دستاش و مثه ضریح بغل کردی خودم دیدم که تو چشماش پی یک معجزه گشتی همه گفتن که من باید فراموشت کنم روزی همه انگار نمیدونن تموم زندگیم بودی برو دنبال رویاهات برو هرجا دلت...
-
ناشناس آشنا
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 17:05
آن روز بالای کوه چه کسی فکر میکرد من تو را ببینم تو مرا ببینی ناشناس بودی برایم در خیابان های این شهر. دلنشین بود حرفایت جگرگداز بود غم هایت دل به مهرت سپردم عاشقم بودی عاشقانه میدیدی حرف هایم را از پس هر پلک بر هم گذاشتن چه بودی تو؟؟فرشته؟؟ باز بالای کوه بود اما حرفت بوی عشق نداشت این بار گفتی که بالای کوه دیگری کسی...
-
مردم
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 20:13
وقتی خبر رو بهم دادن نتوستم رو پاهام وایسم اول گفتم دروغه میخوان اذیتم کنن گفتم باید خودش بگه اومدی بهم گفتی بازم باور نکردم الت ماس کردم قسمت دادم اما راست بود دیگه نمیشد کاری کرد من که فقط بودنتو می خواستم نماز من هرروز دیدنت بود نیاز من شنیدن نفسهات بود اما بازم فایده نداشت تو دیگه شاه داماد شده بودی.... حالا از...
-
تو گفتی منم شنیدم
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 17:26
تو میگی که از دل من دیگه دل بریدی میخوای بری و با من نمونی برسی به اون که میخوای تو میگفتی که خیانت توی دنیای تو زشته اما انگار چیزی دیگه روی قلب تو نوشته باشه اشکالی نداره برو از خونه ی چشمام من دیگه حرفی ندارم اما میمونی تو رگهام تو مثه نفس باهامی تو تمام لحظه هامی من که عاشق تو بودم فکر کردم تو هم باهامی برو دیگه...
-
خواب یا کابوس...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:32
وای خدای من بعد از مدت ها تو را دیدم.چون همیشه زیبا بودی میدرخشیدی ستاره ی من با نگاه سرمه ای رنگ و دلی مثال آب زلال خدا میداند که همین یک لحظه می ارزد به تمام عمر دنیا....... همان یک لحظه که نگاهت بی حواس بر نگاهم افتاد... ...... کجا رفتی؟چرا دیگر نیستی؟ هرقدر نگاهم را میگردانم نیستی. ای وای... چرا ساعتم را برای...
-
ندیدی
شنبه 17 دیماه سال 1390 22:57
به پایت آب شدم تمام شدم اما ندیدی دیدمت بو کشیدمت اما ندیدی شکستم بی تاب شدم اما............ چرا این بار دیدی اما مرا نه او را که با نگاه بی رحمش تو را از من گرفت..........
-
دل تنگ...
شنبه 17 دیماه سال 1390 20:41
دلم تنگ است دلم تابوت مرگ خویش را بر دوش میگیرد دلم دستان پر مهر تورا آغوش میگیرد دلم تنگ است دلم دردی به قطر کهکشان دارد دلم یاد تورا هم دوست میدارد دلم تنگ است دلم مفتون چشمان خیال انگیز توست دلم پروانه ای تنها میان شعله ی گرم وجود توست دلم تنگ است دلم آن داغ دیرین را که بر چشمش نهادی دوست میدارد دلم حتی جفا و بی...
-
...........
جمعه 16 دیماه سال 1390 19:18
زمستان نیامده تمام جسم و روحم یخ زده... آخر دیروز شال گردنت را از من گرفتی...
-
سرما
جمعه 16 دیماه سال 1390 19:16
تو که رفتی من هم رفتم و آن دو را تنها گذاشتم طفلی دلهایمان که در آن سرمای بیموقع آبان یخ زدند....