-
بهانه
جمعه 16 دیماه سال 1390 15:04
چه درد سنگینی ست تمام آن لحظه هایی که تو دنبال بهانه ای بودی برای رفتن من میگشتم برای دلیلی ناچیز که بمانی...
-
باران
جمعه 16 دیماه سال 1390 15:01
ببار باران هرچه دارم بشوی او را با خط میخی حک کرده ام پاک نمیشود...
-
سلام
جمعه 16 دیماه سال 1390 14:58
سلام...این نوشته ها از اینجا به بعد دست نوشته های خودمه برای اون.بخونید و کمکم کنید...
-
رفتی...
جمعه 16 دیماه سال 1390 14:56
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد وابستگیم را به تو باور کردم.... مینویسم تا بدانی از آن روز که میدانی تا ابدیت دوستت خواهم داشت...