یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

آرزو

نمیدونم به کی بگم حرفای توی دلمو 


با کی آخه قسمت کنم رویای نیمه شبمو


کی میتونه تو غصه ها تا قصه ها باهام بیاد


کی میتونه تو جاده ی سیاهی ها همرام بیاد


کی میتونه شب تا سحر برام لالایی بخونه


تا آخر دنیای من عاشق باشه یار بمونه


فکر میکنین پیدا بشه اون که فقط مال منه


شادیش غمش خوب و بدش تموم حرفاش با منه


یعنی میشه یکی بیاد که همیشه پیشم باشه


وقتیم که نمیتونه فکرش فقط رو من باشه


خدا جونم میشه منم مثه تموم لیلی ها


مجنونمو پیدا کنم بریم پیش اقاقی ها


خدا میشه از قصه مون جدایی رو خط بزنی


دوری,سفر,خیانتو خیلی شدید حَد بزنی


کاشکی بشه باهم بریم یه جای خیلی خیلی دور


یه جایی که نصفه شبم ماهو بشه دیدش تو نور


غیر از من و یارم خدا هیچ کسی اونجا نباشه


تا که برای هیچ کدوم عشق جدید پیدا نشه


سر بذارم رو شونه هاش آرامش و پیدا کنم 


برای شادی دلش خدا خدا خدا کنم


خدا یه وقت یادت نره عشقمو پیداش بکنی


برای قلب کوچیکم آماده ی راهش کنی


قرار ما یه روز سرد پشت درخت آرزو


یه سیب سرخ تو دست من یه رازقی به دست اون....