یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

مردم

وقتی خبر رو بهم دادن نتوستم رو پاهام وایسم 

اول گفتم دروغه میخوان اذیتم کنن 

گفتم باید خودش بگه 

 

اومدی بهم گفتی 

بازم باور نکردم التماس کردم  

قسمت دادم 

اما راست بود 

دیگه نمیشد کاری کرد 

من که فقط بودنتو می خواستم 

 

نماز من هرروز دیدنت بود 

نیاز من شنیدن نفسهات بود 

اما بازم فایده نداشت 

تو دیگه شاه داماد شده بودی.... 

حالا از اون روز به بعد منه دیوونه هرروز میام در خونتون 

از دور نگات میکنم 

آخه قول دادم 

نمیخوام نمازم قضا بشه...

نظرات 2 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 19:52

درود و سپاس از محبت شما دوست گرامی
شما با افتخار لینک شدید

محمدرضا یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 http://mamall33.blogsky.com

سلام
شعرهای قشنگی داشتی
ممنون
از حضور شما هم ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد