یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

تو گفتی منم شنیدم

تو میگی که از دل من دیگه دل بریدی میخوای 

بری و با من نمونی برسی به اون که میخوای 

تو میگفتی که خیانت توی دنیای تو زشته 

اما انگار چیزی دیگه روی قلب تو نوشته 

باشه اشکالی نداره برو از خونه ی چشمام 

من دیگه حرفی ندارم اما میمونی تو رگهام 

تو مثه نفس باهامی تو تمام لحظه هامی 

من که عاشق تو بودم فکر کردم تو هم باهامی 

برو دیگه واسه من مرد اونی که همه کسم بود 

اونی که تو اوج غم ها آخرین مرحم من بود 

اونی که شبا به یادش کلی شعر نو نوشتم 

خاطراتشو تو قلبم با یه خط نو نوشتم 

همین امروز رفت به رویا دیگه از چشم من افتاد 

مثه یک برگ قدیمی از رو شاخه ی دل افتاد 

من سپردمش به خاک و تا ابد ازش گذشتم 

مثه یک خاطره ی سرد توی صندوقی گذاشتم 

یه قلم بدست گرفتم و یه یادگار نوشتم 

برای یه عشق مرده من یه مرثیه نوشتم....

نظرات 3 + ارسال نظر
پــونه یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 19:20 http://jojobijor.blogsky.com/


ممنون از حضور سبزت

azizam linket kardam ba ejaze.dus dashti khoshhal misham linket basham..bazam biya

behnia چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 14:01 http://behniamis.blogsky.com

هر کسی رفت امیدوارم که دیگه برنگرده ، و خوشبخت نشه

مهین پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 http://love-or-accustom.blogsky.com/

مطالبت خیلی دلنشین بود ، راستی مرسی که بهم سر زدی بازم منتظرتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد